به قلم : حسین میرزابیگی ،خادم کوچک موکب امام رضا(ع)
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده ....
دیروز در خبرها شنیدم ، خیمه های موکب امام رضا (ع) ، موکب ستاد مردمی اربعین مشهد در کربلا، بدست گروهی ناشناس به آتش کشیده شده اند ، با شنیدن این خبر آتش جانم شعله ورتر شد و آتشفشان قلب و قلمم که مدتی بود به ظاهر خاموش بود و در درون در التهاب ، دوباره فوران کرد و شراره هایی از آن از چشمانم جاری شد و شعله هایی از آن از قلمم که امروز تنها سلاحم می باشد ، من اما هم آن خیمه ها را خوب می شناسم و هم آن افراد بظاهر ناشناس را ...
آن خیمه ها را و به آتش کشیده شدنشان را بارها و بارها در طول تاریخ دیده ام و آن افراد را نیز ...
آن خیمه ها ، قسمتی از حیاط همان خانه ایست که دربش را در مدینه به آتش کشیدند ! و آن افراد ادامه قنفذ و مغیره و ... آن خیمه ها گوشه ای از همان خیمه هایی است که در صحرای کربلا در سال 61 هجری به آتش کشیدند و آن افراد از قبیله ی یزید و ابن زیاد و شمر و ...
آن خیمه ها قسمتی از سنگرها و چادرهائیست که در هشت سال دفاع مقدس بارها با سلاح های اهدایی شرق و غرب به آتش کشیده شدند، که خود در آنها حضور داشته ام و آن افراد پرورش یافتگان بازمانده های صدامیان و بعثی ها و ....
آن خیمه ها قسمتی از خانه هایی است که آبانماه امسال در تهران و اصفهان و شیراز و دهها شهر دیگر ایران به آتش کشیده شده اند و آن افراد فریب خورده های منحرفان و منافقان و ...
آن خیمه ها نمادی ازخیمه ها و خانه های آل الله (ع) و شیفتگانشان است که در طول تاریخ بارها به آتش کشیده شده و هر بار سبزتر از گذشته سربرافراشته اند وآن افراد بظاهر ناشناس همان نسل قنفذ و مغیره و یزیدیان و صدامیان و پیروانشان در طول تاریخند که امروز میراث دار آنها صهیونیسم و وهابیت اند و آنها که آن خانه ها و این خیمه ها را به آتش کشیدند غلامان حلقه بگوش و نوکران نواله خور و مزدوران مزدبگیر آمریکا و اسرائیل و آل سعود ....
و اما برای من آن خیمه ها خلوتگاه عشقی بود در میان هیاهوی روزانه بیش از سه هزار زائر که یک ماه به دعوت ارباب بعنوان خادمی کوچک مقیم آنجا بودم و با دوستانم گرد غربت از دیوارشان ستردیم و با آب چشم آب پاشی و با تار مژگان جارو کردیم ، آشپزخانه و حمام و دستشویی ساختیم و داربست بستیم و تاسیسات را سروسامان دادیم و شب نگهبانی دادیم تا مامنی باشند برای هزاران زائر و عاشق ارباب بی کفن و یاران وفادارش که خسته از راهپیمایی عظیم اربعین وقتی از نجف به کربلا می رسیدند دمی در آن بیاسایند و آنگاه روانه بین الحرمین و خیمه گاه و بارگاه سالار شهیدان و علمدار باوفایش شوند...
.... و شاید در کنار این خبر تلخ ، خوب ترین خبر تاریخ برای ما این باشد که هر بار خیمه های ما را سوختند ، پس از مدتی آنها که آتش زدند خود سوختند و به مهره های سوخته ی تاریخ تبدیل شده و هیچ نامی و اثری از آنها در نزد بشریت نماند مگر به نفرین و لعنت و مرگ به نشان لعنت بر یزید و متابعانش و مرگ بر آمریکا و مزدورانش و ... و ما اما قوی تر از قبل سربرافراشته و سبزتر شدیم ، نشان به نشانی هزاران خیمه و خرگاه و موکبی که پس از به آتش کشیده شدن خیمه گاه کربلا ، هرساله و بخصوص در سالهای اخیر از نجف تا کربلا و کاظمین و سامرا و سراسر جهان تشیع به یاد آن خیمه ها برافراشته میشود تا جایی که جهان کفر هم در برابر این خیمه های سوخته سرتعظیم فرود آورده و حرکت عظیم ما را در راهپیمایی اربعین ثبت جهانی نموده اند ...
پس بگذار ما را بشکنند که ما تیزتر می شویم و ما را بسوزانند که سبزتر ... هرچند مستکبران و جهانخواران و نوکران و مزدورانشان نخواهند